جستارخوانی (۸): بدن من از کجا شروع می شود؟
(نشست دوم)
یکشنبه ۱۲ خرداد
ساعت ۶ عصر
بدن هر کسی متعلق به خودش است. ولی شاید هیچکدام از متعلقات ما، تا این اندازه در معرض سرقت نیستند. شاید چون مرز دقیقی ندارد. شاید هم چون مرزهایش برای هر کسی فرق دارد. کسی که چشمهایت را میگیرد تا حدس بزنی که کیست، یا کسی که به شانهات میکوبد تا صدایت کند. احتمالا مرزبندیاش با کسی که با دستکش به همهچیز دست میزند فرق دارد. اصلا در جاهای مختلف هم انگار مرزهای بدن ما جابهجا میشود. توی پارک مرز بدن ما چند متر گسترش مییابد و توی مترو، حتی کلهی یک نفر میتواند برود زیر بغل ما. توی تختخواب، تشک و پتو بخشی از بدن ما هستند و حتی شاید بشود گفت که توی نوشتههایمان، کلمات هم بخشی از بدن ما هستند. واقعا بدن ما کجا شروع میشود؟ شاید این سوال هم مثل نوشتههای ما در جلسات جستارخوانی باشد. با این تفاوت که نوشتههای ما معلوم نیست که کجا تمام میشوند. وقتی که در ذهن شنوندگان و خوانندگانش ادامه مییابد.
بدن شما از کجا آغاز میشود؟ به ما بگویید، هرچند که قول نمیدهیم در ذهنمان ادامهاش را نسازیم…