جستارخوانی (۱۱): عکس: روایت سیاره مسطح
یکشنبه ۶ مرداد
ساعت ۶ عصر
موبایل همه را به ظاهر عکاس کرده است. میشود از هر چیزی عکس گرفت، دیگر حتا یادداشت نمیکنیم، آدرس نمینویسیم، عکس میگیریم ، رو به خودمان میگیریم، از غذایی که میخوریم از جاهایی که هستیم با کسانی که هستیم… برای همین گاه این توهم برایمان پیش میآید که نام خود را «عکاس» بگذاریم. کافی است به اینستاگرام سری بزنیم. پر است از نام کسانی که در زیر نام خود حرفهشان را عکاس نوشتهاند، یا پر است از عکس و عکس نوشته…
اما عکاسی تنها عکس گرفتن نیست. عکاسی نخست دیدن است، کاویدن است، جستجو کردن است. سپس درک کردن. درونی کردن آن دیدن. دیدنی که همراه با کشف. مثل کشف یخ در رمان صد سال تنهایی مارکز، یا مثل کشف آهنگ یک زبان وقتی که در اقلیم بیگانه قرار می گیریم و زبان آنها را نمی فهمیم، نخست آهنگ آن را درک می کنیم و سپس برخی واژه ها به نظر آشنا می آیند. در ذهن می نویسیم شان با حروف خودمان، به مهارت دیگری دست یابیم. شاید بنویسیم شان. حتمن به آوازهایی گوش داده ایم، که زبانشان را نمی دانیم، اما با برخی شان همراه شده ایم. با موسیقی کلماتشان با پایمان ضرب گرفته ایم. یا با حسی دیگر درکشان کرده ایم. تا کشفی صورت پذیرفته است.
درباره این درک و فهم، برای حفظ شان و جای گاه عکس خواهیم نوشت.